زودرفتـــــــــی گلم
بــــــــــه یادتو
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی ، ای خورشید خاموش نشدنی ،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست ،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت ،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت ،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی ای که با تو یک نفس عاشقم میگویم که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را ، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است ،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است، از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
نظرات شما عزیزان:
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان
همچو یک رود که آرام میگذرد
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی
همنفسمی،
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت،
چه با شوق میخوانم چشمانت
گفتی دستهایم گرم است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است
چقدر قلبت زیباست…
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
.
ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
.
ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
.
ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
.
ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
.
ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !
Power By:
LoxBlog.Com |